اختلال بیشفعالی ـ کمتوجهی، یکی از شایعترین اختلالهای دوران کودکی است البته بعضی نیز اطلاعات کمی از این اختلال دارند. مثلا اگر فرزندی بیدقت است، نمره پایین از دروس میگیرد و کتاب یا اسباببازیهایش را جا میگذارد صرفا او را گیج و خنگ میدانند، در صورتی که شاید این کودک بیشفعال نوع بیتوجه باشد.
برعکس فرزندی که تحرک زیادی دارد و شیطنت میکند را بیشفعال میدانند، در صورتی که باید بدانند هر شیطنتی بیشفعالی نیست و شیطنت جزو رفتارهایی است که از تمامی کودکان در مواقعی بروز میکند، اما این برای کودکان بیشفعال به حدی است که عملکرد آنها را در منزل، مدرسه، ارتباط با همسالان و اطرافیان دچار مشکل میکند. باید بدانیم این اختلال قبل از هفت سالگی شروع میشود و امکان دارد هر کودک بیشفعال با نوع متفاوتی از آن درگیر باشد، در نوع بیشفعالی با محور مشکلات تمرکز و توجه، این کودکان بسیار بیدقت هستند و توجه زیادی به جزئیات ندارند، بر تکالیف مدرسه و حتی بازیها نمیتوانند تمرکز داشته باشند و آن را به پایان رسانند، در دروسی مثل ریاضی و دیکته که نیاز به توجه و تمرکز بیشتری دارد، معمولا مشکلات بیشتری نشان میدهند . وقتی با آنها صحبت میکنید،گوش نمی دهند و محرکهای بیرونی غالبا حواسشان را پرت میکند. این کودکان اکثرا فراموشکارند و وسایلشان را گم میکنند یا جا میگذارند. وقتی این کودکان به سنین نوجوانی میرسند، به علت فراموشکاری به عنوان افراد حواس پرت و بینظم از آنها نام برده میشود.
ژاپنیها اصطلاحی دارند به نام کنزوکو که به گونهای تحتاللفظی «خانواده» ترجمه میشود. اما در اصل بیانکننده پیوند میان افرادی است که نسبت به یکدیگر احساس تعهد میکنند و احتمالا در سرنوشت یکدیگر شریک هستند.
در واقع دوستیهای عمیقی را نشان میدهد که از گذشتههای دور شکل گرفته و همچنان باقی مانده است.
بسیاری از ما در زندگی با افرادی ارتباط عاطفی داریم. آنها ممکن است اعضای خانوادهمان، مادر، برادر، دختر یا دوستی باشند که از دوران مدرسه داشتهایم و شاید مدتهاست با یکدیگر صحبت نکردهایم، اما زمان و فاصله نمیتوانند پیوندی را که بین ما وجود دارد، از بین ببرد. اما چه میشود که گاهی برخی روابط تا این حد عمیق میشوند و چه چیزی موجب میشود افراد به عنوان دوست به یکدیگر جذب شوند؟
این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.
چه کسی فکرش را می کرد که یک موجود قهوه ای عجیب و غریب با چشمهای بزرگ که روی صفحه ی تبلت یا گوشی آرام ایستاده و نگاهمان می کند، یک روز برایمان جان بگیرد و رسیدگی به او بشود یکی از بزرگترین دغدغه ها و همه فکر و ذکرمان!
خیلی ها باید هر روز دستکم سه چهار تا « خیلی دوستت دارم » از همسرشان بشنوند وگرنه دل شان می گیرد و غمگین میشوند. خیلیها نیازی به عاشقانه شنیدن، حس نمیکنند و همینکه شریک زندگی کنارشان است، کافی می دانند.
بعضی ها می گویند عشق باید در عمل ثابت شود چه فایده که هی به زبان ابرازش کنیم. بعضی ها سر تأسف تکان می دهند که عشق باید ذکر زبان عاشق باشد وگرنه در آمد و رفت روزها و شب ها از یاد می رود و فراموش می شود.
به نظر شما آقایی که زیاد « ببخشید » می گوید، آدم مؤدبی است؟ خانمی که روی میز رستوران برای گارسون انعام می گذارد دست و دلباز است؟ اگر کسی به موقع سر قرار بیاید یعنی همیشه به تعهداتش پایبند است؟
اگر هنگام نشستن تان، طرف مقابل صندلی رستوران را برای شما با احترام عقب بکشد، یعنی حتماً به حقوق زنان احترام می گذارد؟ اگر خانمی در دیدار با شما آهسته و ملایم صحبت کند یعنی در زندگی خانوادگی هرگز صدایش بلند نمی شود و به طرف مقابل احترام میگذارد؟
پاسخ تان مثبت است؟ مثل شرلوک هولمز از نشانه ها نتیجه گیری می کنید؟ شاید در اشتباهید مثلا شاید واژه «ببخشید»، برای او یک تکیه کلام است و شاید هم ادبش ساختگی باشد و با به کار بردن این واژه فقط سعی دارد خودش را فرد با ادبی نشان بدهد.
خانمی که روی میز رستوران برای گارسون انعام می گذارد هم لزوماً سخاوتمند نیست. از کجا میدانید او برای فخرفروشی این کار را نکرده است یا شاید در آن شرایط بسته به موقعیتش صلاح دیده انعامی به گارسون بدهد اما در زندگی مشترک، حاضر نباشد پولی خرج کند.
مردی که صندلی را برای بانوی مورد علاقه اش عقب میکشد هم لزوماً یک معتقد به حقوق زنان نیست. او در حال رعایت کردن یک عرف اجتماعی است که از سال ها پیش درباره اش آموزش دیده است. خانمی که آهسته صحبت میکند هم شاید در حال پیروی از هنجاری اجتماعی باشد یا سبک صحبت کردنش به علت نداشتن اعتماد به نفس این گونه است و....
اگر پاسخ تان به این پرسش ها مثبت باشد، در سنجش طرف مقابل درگیر خطای هالهای هستید. خطای هالهای یعنی تعبیر کردن مجموعه ای از نشانه های بی ارتباط برای ساختن تصویری از شخصیت طرف مقابل .
در خطای هالهای، برخی نشانههای بی ارتباط به هم را در طرف مقابل با هم جمع میکنیم و از همه آنها در کنار هم نتیجه بگیریم که او صفتی خاص دارد در حالی که این نشانه ها به شکل منطقی نمیتوانند به معنای داشتن صفتی خاص باشند. این خطا که جزو خطاهای رایج پیش از ازدواج است باعث میشود شناختی نادرست و غیر واقعی از طرف مقابل به دست آورید که با ویژگی های واقعی او هیچ انطباقی نداشته باشد.
محققان آمریکایی هشدار دادند: برخورداری از محیط بزرگ دور کمر حتی اگر شاخص جرم بدن (بی.ام.آی) انسان مناسب باشد، چند سال از عمر فرد می کاهد.
به نقل از هلث، دانشمندان کلینیک مایو در آمریکا در مطالعه ای متوجه شدند که احتمال مرگ پیش از موعد زنان و مردانی که محیط دور کمر بزرگی دارند نسبت به افرادی که دور کمر کوچکی دارند، بیشتر است.
محققان در این مطالعه بعد از در نظر گرفتن شاخص جرم بدن (بی.ام.آی)، سیگار کشیدن، مصرف الکل و فعالیت بدنی متوجه شدند: افرادی که محیط دور کمر بزرگی دارند بیشتر احتمال دارد که بر اثر ابتلا به بیماری هایی مانند بیماری قلبی، مشکلات تنفسی و سرطان جان خود را از دست بدهند. به نقل از ایرنا، محققان در این مطالعه اطلاعات 11 مطالعه مختلف را که شامل بیش از 600 هزار نفر در سراسر جهان می شد، بررسی کردند. آنها متوجه شدند: میزان مرگ و میر مردانی که دور کمرشان 43 اینچ (1.09 متر) یا بزرگتر است نسبت به مردانی که محیط دور کمرشان کمتر از 35 اینچ (88.9 سانتی متر) است 50 درصد بیشتر است. این بدان معنی است که طول عمر این افراد بعد از 40 سالگی حدود سه سال کاهش می یابد.
همچنین بر اساس این مطالعه، احتمال مرگ پیش از موعد زنانی که محیط دور کمرشان 37 اینچ (93.98 سانتی متر) یا بیشتر است نسبت به زنانی که محیط دور کمرشان 27 اینچ (68.58 سانتی متر) یا کمتر است بعد از 40 سالگی 80 درصد بیشتر است؛ بدان معنی که حدود پنج سال از عمر آنها کاهش می یابد.
نکته مهم این که افزایش هر دو اینچ (5.08 سانتی متر) به محیط دور کمر خطر مرگ را در مردان هفت درصد و در زنان حدود 9 درصد افزایش می دهد.
از دیگر یافته های کلیدی این مطالعه این بود که این نتایج در مورد تمام سطوح BMI، حتی در میان افرادی که سطوح BMI عادی داشتند، مشاهده شد. این مطالعه در نشریه Mayo Clinic Proceedings منتشر شده است